دوستت دارم...
دوستت دارم...
نشستـﮧ ایم بـا ـهم نقطـﮧ بـازے مے ڪـنیم ؛ خودم و دلم را مے گویم !
زباטּ نـَفهم نمے فهمد قواعد بـازے را
تمــام خانــﮧ ـهـا را با اسم " تـــو " پــر مے ڪـند (!)
آدم باید یک "تو" داشته باشد،که هروقت از همه چیز خسته و نا امید بود
بهش بگه:مهم اینه که تو هستی !!
بیخیال دنیا ..... !!!!
از روزی که نامتــــ
ملکه ی ذهنمـــــــــــــ شد،
احساســــــــ می کنمــ جمجمه امـــ
با شـــــــکوه ترینـــ امپراتوری دنیــــــــاستـــ…
به نبودنت عادت کرده ام
اما...
مشکل اینجاست که به بودنت کنار کسی جز خودم
عادت نمیکنم …
تمام تقویم های جهان شاهدند
که هرسال بی تو متولد میشوم
به این تولد مکرر عادت کرده ام
اما...
از بی تو بودن میترسم …
یاد تو
هیچ گاه از بین نمیرود
بلکه از سطری
به سطری دیگر
منتقل میشود…
و اینست قانون پایستگی چشمانت!
وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
که جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…
فقط همین!
مثل آنکه شـــــــــــاهرگ احســـــــاسم را زده باشـــــــــی…
بنــــــــــد نمی آید
دوســــــــــــــت داشتــــــــــنت…
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ دوﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻫﺴﺖ...
ﯾﮑﯽ ﺗـﻮ ،
ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯽ ؛
ﯾﮑﯽ ﻣﻦ ،
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻢ
چقدر دوست دارم باخیال راحت یک نفس عمیق بکشم
نفسی که پرباشد از بوی آرامش وجودتو...
چــــقـدر "سنـــگـیـن " اســتــــ !
تـکلـــیـف ِ زنـــــدگــی ،
بـــی تـــــو . . . !!
دلم میخواهد…
دلم میخواهد نامت را صدا کنم!
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!
دلم میخواهد نامت را صداکنم…
یک طور که دلت قرص شود که من هستم!
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…
خورشید
برای باز آمدن است که می رود.
نگران نباش
به زودی ...
ما به راهِ روشنِ آرامش خواهیم رسید.
فقط کافی ست ...
تاریکی بی پایانِ پیش رو را تحمل کنیم
حتماً سپیده دم سر خواهد زد
و خورشید باز خواهد گشت ...
زمین به مرد بودنت نیاز داره …
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز …
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ….
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت …
مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش...